درباب سویهی دیگر «آگونیسم»: «دشمن»، «بیرون»، و نقش آنتاگونیسم
آیا نظریهی آنتاگونیسم میتواند بیآنکه از نظریهی پر ایرادِ موف خوراک بگیرد با نظریهی برنامهریزی پیوند بخورد و چگونه
آیا نظریهی آنتاگونیسم میتواند بیآنکه از نظریهی پر ایرادِ موف خوراک بگیرد با نظریهی برنامهریزی پیوند بخورد و چگونه
ما بر اساسِ تحلیلِ قدرت میشل فوکو رویکردِ بدیلی پیش مینهیم که بهعوضِ تمرکز بر «چه باید کردِ» هابرماس، به «آنچه عملاً رخ داده است» معطوف است.
موضوع اصلی این مقاله بازاندیشیِ مفهوم اجتماع با الهام از سه اثر مشخص است: «اجتماع بیکارِ» ژان-لوک نانسی، «اجتماع آینده»یِ جورجو آگامبن، و «کمونیتاس: خاستگاه و سرنوشت اجتماع» به قلم روبرتو اسپوزیتو
در این مقاله چالشهای مفهومیِ پیش رویِ سوبژکتیویته و اجتماع، در عصر شهریشدنِ جهانی را مورد بررسی قرار میدهم. محیط شهری از مجموعهی پیچیده و در هم تافتهای از موجوداتِ انسانی و ناانسانی تشکیل شده است. بنابراین سوبژکتیویتهی سیاسیِ شهری از خلالِ رابطهای مشخص با مادیت[=ماتریالیته] قوام مییابد
به باور من ما با فرایند توسعه و رشد شهر قدیمی طرف نیستیم، بلکه شاهد شکل گرفتن پارادایم جدیدی هستیم که میبایست ویژگیهایش مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد
شیوهی تصویر جهان پیامدهای واقعی دارد، چرا که میتواند یا سبب گشودهشدنِ امکانات برای کنش شود و یا آنها را مسدود سازد
در این مقدمه برآنیم که پس از مروری بر اتیمولوژی واژه و برخی ملاحظاتِ مقدماتی، معنای اجتماع و نظریههای مرتبط با آن را با توجه به مضمون و هدفِ کتاب، در سه گفتمانِ پیشگفته یعنی جامعهشناسی، برنامهریزی و طراحی شهری، و فلسفهی سیاسی مورد بررسی قرار دهیم.