قلمروی مالکیت
قلمروی مالکیت واجد نوعی خاصبودگی، شیوهای از حضور، و پیامدهایی است که نیازمند توجه بیشتر ما است
قلمروی مالکیت واجد نوعی خاصبودگی، شیوهای از حضور، و پیامدهایی است که نیازمند توجه بیشتر ما است
اگر چه رویکردهای مارکسیستی و جورجیستی تا حد زیادی در تقابل با یکدیگر قرار دارند، اما هر دو در یک چیز مشترکند: به چالشکشیدن ایدهی برد-برد اقتصاد نئوکلاسیک در تصرف زمین.
ما بر اساسِ تحلیلِ قدرت میشل فوکو رویکردِ بدیلی پیش مینهیم که بهعوضِ تمرکز بر «چه باید کردِ» هابرماس، به «آنچه عملاً رخ داده است» معطوف است.
از دید تافوری با توسعهی سرمایهدارانه هیچ جایگاه بیرونیای خارج از آن وجود ندارد، چون تمامیت چنین توسعهای توسط واقعیت «کار مزدی» شکل گرفته است که نقش کار فکری را نیز دربرمیگیرد
مارکس بدون باسکار و باسکار بدون مارکس برای من تصورناپذیر است
ما سیاست را پدیدهای رابطهای (relational) میفهمیم. یعنی آنچه امور را از لحاظ سیاسی مهم میکند به شرایط و زمینهی موجود بستگی دارد. برای ما سیاست درباره مسائل مهم است، چه این مسائل در چارچوب سیاستهای دولتی و چه دربارهی زندگی روزمره افراد باشد.
در این مقاله چالشهای مفهومیِ پیش رویِ سوبژکتیویته و اجتماع، در عصر شهریشدنِ جهانی را مورد بررسی قرار میدهم. محیط شهری از مجموعهی پیچیده و در هم تافتهای از موجوداتِ انسانی و ناانسانی تشکیل شده است. بنابراین سوبژکتیویتهی سیاسیِ شهری از خلالِ رابطهای مشخص با مادیت[=ماتریالیته] قوام مییابد
آنری لوفور[۱۹۹۱-۱۹۰۱] فیلسوف نئومارکسیست و اگزیستانسیالیست، جامعهشناس زندگی شهری و روستایی و نظریهپرداز دولت، جریانهای جهانی سرمایه و فضای اجتماعی بود. یکی از نشانههای تأثیرگذاری او ظهور گستردهی بعضی از مفاهیم خاصش در گفتمان فکریِ چپ است. لوفور سهم چشمگیری در بسط برخی نگرشهای پژوهشی داشته است
به باور من ما با فرایند توسعه و رشد شهر قدیمی طرف نیستیم، بلکه شاهد شکل گرفتن پارادایم جدیدی هستیم که میبایست ویژگیهایش مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد
در نظرگرفتن «حوزهی عمومی» بهعنوان عرصهای برای مباحثه و مشارکت سیاسی و متعاقباً قرار دادن آن بهعنوان زیربنای حکمرانی دموکراتیک، تاریخی بلند و پرآوازه دارد.