نظریه سیاسی و طراحی شهری
تئوری انتقادی رویکردی است که خود شهر را بهعنوان یک “متن” مورد خوانش قرار میدهد تا الگوهای سلطه، طرد، و روابط قدرت – که تشخیص آنها بهخاطر مفروضبودنشان در تجربه ما از زندگی روزمره دشوار است – را عیان سازد.
تئوری انتقادی رویکردی است که خود شهر را بهعنوان یک “متن” مورد خوانش قرار میدهد تا الگوهای سلطه، طرد، و روابط قدرت – که تشخیص آنها بهخاطر مفروضبودنشان در تجربه ما از زندگی روزمره دشوار است – را عیان سازد.
نوشتههای هاروی بسیاری از مارکسیستها را قانع کرده است که فضا و مکان در و برای سرمایهداری مهماند و بنابراین بخش لاینفک هر پروژهای برای ساقطکردنِ آن به شمار میروند.
شهرگرایی انتقادی نه تنها متّکی بر تحقّق جنبههایِ زیباشناختی است، بلکه همچنین به تحقّق اصول سیاسیای تکیّه دارد که قادرند حق مطلب را در مورد فرصتهای رهاییبخش موجود در بازیهای آنلاینی چون “عصر امپراطوری” و کتابهایی چون “سیارهی زاغهها” ادا کنند.
این موعظه که «تمام سیاست محلی است»، نوعی حماقت و خودفریبی در برابر نئولیبرالیسم جهانی است.
کاتبرت صراحتن طراحی شهری را به عنوان یک هنر رد میکند. از دید او هنر در شکلدهی به دنیای مدرن ناتوان است، و اگرچه طراحی شهری را جذابتر میکند اما، بر فرایند طراحیِ شهری حاکم نیست و نباید باشد
امروزه هنر نقش مسلطی در کالاییسازی زندگی اجتماعی و تقاضاهای صنعت فرهنگ ایفا میکند . بنابراین دیگر ممکن نیست میکلآنژی به وجود بیاید. هنر نه یک عامل مستقل در شهریشدن است و نه صرفن ابزار مشروعیتبخشِ طراحان شهری برای افزایش سرمایهی فرهنگیشان.
هر مداخلهای که در راستای آزادی اجتماعی باشد باید فضای خاص خودش را تولید کند.
این منطق که نابرابری اقتصادی همهی اَشکال فرودستی را دربر میگیرد، سه مشکل جدی دارد. اولاً هم نظریه و هم شواهد تجربی عکس این را نشان میدهند
مسئلهی شهری سرجمع مسائل فنی/تخصصی نیست که بتوان با اتکای به گروهی از متخصصان، آن را حل کرد. مسئلهی شهری مسئلهی اقتصاد سیاسی فضا است
در این مقاله از خلال طرح مفهوم «فضای جنسیتیشده»، به شرح مکانیزمهای طردی پرداخته میشود که وضعیت زنان در فضاهای عمومی را نشان میدهد