سرشت غامض مالکیت: چیزها به چه کسانی تعلق دارند؟
اینکه چیزها به کجا تعلق دارند را بدون دانستن اینکه دربارهی چیزهای چه کسی حرف میزنیم نمیتوان به درستی پاسخ داد.
اینکه چیزها به کجا تعلق دارند را بدون دانستن اینکه دربارهی چیزهای چه کسی حرف میزنیم نمیتوان به درستی پاسخ داد.
کاتبرت صراحتن طراحی شهری را به عنوان یک هنر رد میکند. از دید او هنر در شکلدهی به دنیای مدرن ناتوان است، و اگرچه طراحی شهری را جذابتر میکند اما، بر فرایند طراحیِ شهری حاکم نیست و نباید باشد
امروزه هنر نقش مسلطی در کالاییسازی زندگی اجتماعی و تقاضاهای صنعت فرهنگ ایفا میکند . بنابراین دیگر ممکن نیست میکلآنژی به وجود بیاید. هنر نه یک عامل مستقل در شهریشدن است و نه صرفن ابزار مشروعیتبخشِ طراحان شهری برای افزایش سرمایهی فرهنگیشان.
نظریهی اجارهی زمین در انگلستان متولد شده است. مارکس و انگلس آن را به عنوان ادای سهم بسیار مهم اقتصاددانان «کلاسیک» انگلیسی به علم عنوان کردهاند چون «فقط در انگلستان شیوهی تولیدی وجود داشته که در آن واقعاً اجارهی زمین از سود و بهره تفکیک شده بود
خطراتی جدی شهر را در معنای کلی و هر شهری را به طور خاص تهدید میکند. این خطرات روز به روز حادتر میشوند. شهرها برپایهی وابستگی دوگانه به تکنوکراسی و بوروکراسی، در یک کلام بر پایهی نهادها شکل گرفتهاند. در واقع، امر نهادی که زندگی شهری را متصلب میکند، دشمن حیات شهری [la vie urbaine] است.
در اینجا همهچیز موجود است؛ شهر، شهرِ فرنگ است و از همه رنگ؛ از هر دری سخنی به میان آمده است و این موضوع را میتوان در استفاده افراطی و دست و دلبازانه از نشانههای امتحان پسدادۀ معماری گذشته در بخشهای مختلفِ این مجموعه بهوضوح مشاهده نمود.
کمبل به بنیادِ نظریهی برنامهریزی شهری، یعنی نحوهی پیوند دادنِ دانش و کنش، باید و هست، میپردازد. اما توجه به چند نکته ضروری است. چارچوب تحلیل کمبل بدون توجه به یک چارچوب گستردهترِ اقتصاد سیاسی، به عقیدهی من، دستکم برای ایران، چندان نمیتواند کارگشا باشد. در تحلیل کمبل به روشنی نوعی خوشبینی نسبت به قدرتِ برنامهریزی برای تغییر به چشم میخورد.
فراموش کردن مالکیت هزینههای جدی دارد، چون مالکیتْ ما را فراموش نکرده است. با وجود این، نگاههای آلترناتیو توسط مدل صلب مالکیتی که ما طبق آن عمل میکنیم پنهان شده است.
چارچوب شناختشناسانه به دنبال آن است تا پایههای فکری و سیاسی بحثهای معاصر را دربارهی مسئلهی اوربان توضیح دهد و مبنایی تحلیلی را برای رمزگشایی جغرافیاهای به سرعت متغیر اوربانیزاسیون و مبارزهی شهری در سرمایهداری اوایل سدهی بیست و یکم عرضه کند.
گسترش جغرافیایی و رد پای اکولوژیکی آبِ شهری نه تنها محیطها و مکانهای بسیار دور از شهر را با تغییر و تحول روبهرو کرده بلکه نزاع بر سر منابع محدود آبی را میان افراد و گروهها مختلف تشدید کرده است. در برخی موارد فشار بر توان هیدرولوژیکی آبها چنان از حد گذشته است که راهحلی جهانی را میطلبد (مانند آنچه در اسرائیل اتفاق افتاده است).