نظریه سیاسی و طراحی شهری
تئوری انتقادی رویکردی است که خود شهر را بهعنوان یک “متن” مورد خوانش قرار میدهد تا الگوهای سلطه، طرد، و روابط قدرت – که تشخیص آنها بهخاطر مفروضبودنشان در تجربه ما از زندگی روزمره دشوار است – را عیان سازد.
تئوری انتقادی رویکردی است که خود شهر را بهعنوان یک “متن” مورد خوانش قرار میدهد تا الگوهای سلطه، طرد، و روابط قدرت – که تشخیص آنها بهخاطر مفروضبودنشان در تجربه ما از زندگی روزمره دشوار است – را عیان سازد.
چارچوب شناختشناسانه به دنبال آن است تا پایههای فکری و سیاسی بحثهای معاصر را دربارهی مسئلهی اوربان توضیح دهد و مبنایی تحلیلی را برای رمزگشایی جغرافیاهای به سرعت متغیر اوربانیزاسیون و مبارزهی شهری در سرمایهداری اوایل سدهی بیست و یکم عرضه کند.
یک شهر گشوده صرفاً فضایی نیست که به صورت برابر قابل دسترس و بهرهبرداری برای همگان باشد، و همهی مردم به صورت برابر احساس تعلق کنند
زبانِ بازآفرینی میکوشد تلخیِ اعیانیسازی را شیرین جلوه دهد. دقیقاً به این خاطر که زبانِ اعیانیسازی بیانگر حیلهی طبقاتیِ موجود در « بازآفرینی» شهر است، در نتیجه از دید بسازبفروشها، سیاستمدارها و سرمایهدارها واژهی زشتی است