نه/ما: دموکراسیِ نیچهایِ ژانلوک نانسی
یک دموکراسی نیچهای نمیتواند مستغنی بالذات یا فروبسته باشد. اولین لازمهی آن عبارتست از نوعی گشودگی (در کانون سیاست) بهروی آن چیزی که سیاسی نیست.
یک دموکراسی نیچهای نمیتواند مستغنی بالذات یا فروبسته باشد. اولین لازمهی آن عبارتست از نوعی گشودگی (در کانون سیاست) بهروی آن چیزی که سیاسی نیست.
مهمترین نکته به نزد نانسی این است که زیستسیاستْ جهانی میسازد که درحال بیجهانشدن است. «جهان دقیقاً آن چیزی است که در آن برای همگان جایی هست: جایی راستین که در آن امورْ براستی مجال رخدادن داشته باشند». زیستسیاست دلالت دارد بر فرایند مدیریتِ زندگی؛ که در آن زندگی به «حیات برهنه» فروکاسته میشود و «رخدادنِ» راستین انکار میشود.
فضا امری سیاسیست چرا که تبدیل به مکانی برای بهمحک نقد گذاشتن نظم پلیس از منظر برابری میشود. امر سیاسی نشان میدهد که فضا ممکن است تبدیل به مکانی برای بهچالش کشیدن اصول ساختاری نظم موجود شود و در حقیقت آن را از نو تعریف کند.فضا تبدیل به مکانی میشود که از آنجا بازیگران بیانیههای دموکراتیک ظاهر میشوند.
آنچه نانسی پیش مینهد نوعی بازنویسیِ هستی و زمانِ هایدگر است که در آن مفهومِ میتزاینْ امری اساسی و اصیل [یا خاستگاهی] باشد. نانسی در یک پانویس، با یک بایدِ دیگر مینویسد: «هستی و زمان باید بازنویسی شود»
امر سیاسی در وهلهی نخست مبتنی بر ترکیب و پویاییِ قوا نیست بلکه متکی است بر گشودگیِ یک فضا. این فضا از طریقِ آزادی گشوده میشود
ما سیاست را پدیدهای رابطهای (relational) میفهمیم. یعنی آنچه امور را از لحاظ سیاسی مهم میکند به شرایط و زمینهی موجود بستگی دارد. برای ما سیاست درباره مسائل مهم است، چه این مسائل در چارچوب سیاستهای دولتی و چه دربارهی زندگی روزمره افراد باشد.