شهری‌شدن سوئیس

شهری‌شدن سوئیس

این متن برگردانی از مقاله‌ای با مشخصات زیر است:

Schemid , Christian(2014): the urbanization of switzerland, in Implosions/Explosions: Towards a Study of Planetary Urbanization, by Neil Brenner, Berlin, Jovis, pp. 268-275

دانلود پی‌دی‌افاز این‌جا دانلود کنید

نقطه‌ی آغاز در تحلیلِ اشکالِ شهری‌شدنِ معاصر در سوئیس یک مشاهده‌ی اساسی است: این‌که شهرهای این کشور هنوز نسبتاً کوچک‌اند. کشور سوئیس دارای یک ساختار شهری با شهرهای کوچک و شهری­‌شدن فوق‌العاده غیرمتمرکز است. در این کشور، حتی بزرگ‌ترین تجمعات به‌ندرت از مرز یک‌ میلیون ساکن فراتر می‌رود. این نوع شهری‌­شدن، دو وضعیت اساسی مرتبط به هم را نشان می‌دهد: خودگردانی کمون‌های هلوتیایی[۱] (سوئیسی) و سابقه‌ی طولانیِ صنعتی‌شدن غیرمتمرکز.

اگر ما تصویر کنونی سکونت‌گاه‌ها در سوئیس را بررسی کنیم، تنها یک واحد سرزمینی مشخص وجود دارد که از لحاظ ساختاری دارای تأثیرات مهمی است: کمون (شکل 1). به‌طوری‌که در قیاس با آن مرزهای ملی و ایالتی بسیار کم رنگ شده‌اند.  کل کشور به‌واسطه­‌ی این شکل از فدرالیسم سوئیسی از ساختار سرزمینی سلولی و درهم‌تنیده تشکیل شده است. تقریباً همه‌ی کمون‌ها در سوئیس (حدود ۳ هزار مورد)، از دهکده‌های[۲] کوچک با چند ساکن گرفته تا کمون‌های شهری با چند صد هزار ساکن، همگی دارای حقوق مشابهی هستند و به‌صورت حیرت‌انگیزی از حاکمیتی[خودگردانِ] غیرقابل تصوری به‌ویژه در عرصه‌ی برنامه‌ریزی برخوردارند[۱].

شهری‌شدن سویس

شکل ۱: سکونتگاه‌­ها و مرزهای کمون‌­ها در سوئیس[۳]

وضعیت اساسی دوم، صنعتی‌شدن غیرمتمرکز است. در کشور سوئیس همانند بسیاری دیگر از مناطق اروپای غربی، صنعتی‌شدن در حومه‌ی شهرها و نه شهرها شروع شد. نیروی کار و نیروی آبی به ‌عنوان منابع انرژی به‌اندازه کافی وجود داشتند؛ از سوی دیگر نخبگان صاحب قدرت در شهرها از دیرباز صنعتی‌شدن در درون دیوارهای شهر را منع کرده بودند. حتی تا همین اواخرِ رژیمِ قدیم شهرها هنوز هم بسیار کوچک بودند و  پراکنش آن‌ها در منطقه از یک الگوی درهم‌تنیده خبر می‌داد. در سال ۱۷۹۸ تنها ژنو بود که با حدود ۲۵۰۰۰ نفر جمعیت به اندازه­‌ی قابل توجه‌ی رسید. همه شهرهای دیگر جمعیتی کمتر از ۱۵ هزار نفر داشتند[۲].

این واقعیت به‌خودی‌خود نه عجیب است و نه منحصر به ‌فرد. شرایط مشابهی در آن زمان در بسیاری از مناطق حاکم بود. بااین‌حال آن‌چه غیرمعمولی است این ساختار غیرمتمرکز یپس از انقلاب صنعتی و تأسیس دولت-ملت باقی ماند و هنوز هم در انتهای قرن بیستم از وجوه مشخصه‌ی سوییس است.

شهری­‌شدن غیرمتمرکز

رشد جمعیت به‌خوبی روند شهری‌­شدن را در ۱۵۰ سال اخیر نشان می‌دهد. در این میان الگوهای تاریخی مختلف و متفاوت شهری­‌شدن را می‌توان مشاهده کرد که با‌وضوحِ حیرت انگیزی با مراحل توسعه صنعتی همخوانی دارند. در ادامه به بازسازی و تحلیل فرآیند شهری‌شدنِ سوئیس می‌پردازم. این بازسازی از دوره‌بندی‌­ای استفاده می‌کند که به‌عنوان بخشی از رویکرد تنظیمی ایجاد شده بود[۳].

مدل توسعه لیبرالی

صنعتی‌شدن اولیه در سوئیس به شکل‌گیری سه منطقه‌ی صنعتی منجر شد: شمال شرقی سوئیس با صنعت نساجی خود که بعدها به صنعت ماشین و مرکز بانکداری زوریخ[۴] بدل شد؛ شمال غربی سوئیس که در آن صنعت نساجی از خلالِ صنعت رنگرزی به صنایع شیمیایی و بعدها صنایع دارویی بدل گردید و رشته‌ کوه ژورا[۵] در جنوب شرق سوئیس که دارای صنعت ساعت‌سازی است (شکل۲).

ساختار شهری غیرمتمرکز تنها اندکی از طریق انقلاب صنعتی دچار دگرگونی شد. تقریباً در اواسط قرن نوزدهم، فرایند گسترده شهری‌شدن، سوئیس و سایر کشورها را تحت تأثیر قرار داد. مرزهای شهری (دیوارها و قلعه‌ها) نابود شدند و شهرها در حومه‌های باز گسترش یافتند. زوریخ، بازل[۶] و وینترهار[۷] به مراکز صنعتی مهمی بدل شدند. بااین‌حال در بسیاری از مناطق رشد صنعتی تابع الگوی غیرمتمرکز صنعتی شدن اولیه بود: مناطق صنعتی‌ در ژورا و شرق سوئیس و نیز در والایس[۸]و مناطق مرکزی سوئیس همگی از شهر (تاون)های کوچک تشکیل می‌شدند. نخستین مراکز توریستی در بخش‌هایی از آلپ شکل گرفتند که به‌راحتی قابل‌ دسترسی بودند. همزمان، مهاجرت جمعی از بخش‌های وسیعی از روستاهای سوئیس به‌ویژه از آلپ مرکزی و نوار پهن فلات سوئیس (شامل تقریباً همه مناطق روستایی در کانتون‌های آرگو[۹] و لوسرن[۱۰]) رخ داد. مرحله‌ی بین سال‌های ۱۸۵۰ و ۱۸۹۰ نشان‌دهنده­‌ی الگوی نوعی غیرمتمرکز شهری‌­شدن بود. چند شهر صنعتی بزرگ‌تر در این چشم‌انداز صنعتی شکل گرفت اما در قیاس با شهرهای واقع در اکثر قسمت‌های دیگر اروپا بسیار کوچک بودند.

urbanization fo switzerland1

شکل ۲: صنعتی‌شدن و شهری‌شدن در اواخر قرن هجدهم[۱۱]

مدل توسعه‌ی تیلوریستی

بین سال‌های ۱۸۹۰ و ۱۹۳۰ در طول مرحله‌ی تیلوریستی توسعه، فرم غیرمتمرکز شهری‌­شدن برجسته شد. ویژگی بارز این مرحله، گذار به یک مدل صنعتی‌شدن شدید و فن‌آوری‌محور بود. در سوئیس صنایع ماشینی و ساعت و نیز صنعت مواد شیمیایی به ‌تدریج جای صنعت نساجی را گرفتند. بااین‌حال رشد صنعتی در طول این مرحله هم چنان به سمت حالت غیرمتمرکز پیش رفت. در شرق سوئیس و در مسیر پای­‌کوه‌­های جنوبی رشته‌کوه ژورا کمربندهای شهری صنعتی شکل گرفتند که در کمربند ممتدی از سنت گالن[۱۲] به بی یل[۱۳] مدغم شد. چنین الگوی شهری‌­شدن پراکنده‌ای هم‌چنین به ویژگی بارز ژورای شمالی، والایس و مرکز سوئیس بدل شد.

تنها چند شهر به شهرهای بزرگ تبدیل شدند. در این موارد رشد جمعیت بیش ازپیش حومه‌های‌ اطراف را تحت تأثیر خود قرار داد. با ادغام شدن کمون‌های مجاور، شهرها رشد کردند اما آن‌ها هم‌چنان کوچک‌تر از شهرهای خارج از سوئیس بودند. تنها چهار شهر زوریخ، بازل، ژنو و برن در سال ۱۹۳۰ جمعیتی بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر داشتند. در چندین منطقه­‌ی آلپ، به‌ویژه در مناطق کلوسترز داوس[۱۴]، دره انگادین[۱۵]، والایس جنوبی و مرکز سوئیس میزان توریسم افزایش یافت. حال دیگر مهاجرت صرفاً به نواحی کوچک‌تر در آلپ و چند منطقه‌ی صنعتی‌­شده فلات سوئیس محدود شده بود و تنها مهاجرت قابل‌توجه در دره‌های حاشیه‌ی جنوبی آلپ قابل مشاهده بود؛ بنابراین تصویر کلی، الگوی یکدست و غیرمتمرکز شهری­‌شدن است. در آستانه‌ی جنگ جهانی دوم تقریباً کل سوئیس که فاقد هرگونه حاشیه‌نشینی قابل توجه و البته هرگونه شهر واقعاً بزرگ بود، صنعتی شد.

مدل توسعه‌ی فوردیستی

پس از جنگ جهانی دوم، سوئیس هم‌چون ملل صنعتی‌شده‌ی غربی یک مدل توسعه‌ی فوردیستی را اتخاذ کرد. این کشور مبنایی برای معجزه اقتصادی پایدار در دوره‌ی پس از جنگ شکل داد. مدل فوردیستی اساساً مبتنی بر ترکیب تولید انبوه با مصرف انبوه، توسعه دولت رفاه و افزایش مداخله دولت در توسعه اقتصادی (کینزیسم) بود. سوئیس نوع خاصی از فوردیسم را توسعه داد که با مدل کلاسیک از چند جنبه تفاوت داشت. فوردیسم سوئیسی تنها اندکی مبتنی بر تولید انبوه بود. صنعت سوئیس در عوض به طرزی فزاینده به سمت تخصصی کردن کالاهای سرمایه‌ای و مصرفی کاربر، با کیفیت و به لحاظ تکنولوژیکی پیشرفته حرکت کرد که توسط شرکت‌های کوچک و متوسط با تعداد زیادی کارگر ماهر تولید می‌شدند. این مسئله منجر به رشد صنعتی گسترده‌ای شد که در آن اکثر شرکت‌ها در مکان موجود خود گسترش یافتند.

ازاین‌رو ساختار صنعتی پایه و غیرمتمرکز سوئیس حتی در مرحله‌ی توسعه‌ی فوردیستی هم عمدتاً حفظ شد و شهری­‌شدن نواری ­شکل در شرق سوئیس و در طول قسمت‌های جنوبی کوه‌های ژورا رشد بیشتری کرد. با این‌حال همزمان با فرآیند تمرکز فضایی شامل پنج شهر بزرگ زوریخ، بازل، ژنو، برن و لوزانو تبدیل آن‌ها به مراکز شهری و سایت‌های اختصاصی برای بخش خدماتی، این روند تکامل یافت. در اواسط دهه‌ی ۱۹۶۰ جمعیت اکثر شهرهای بزرگ به اوج خود رسیده بود و کمربندهای حومه‌ی شهر به‌طور فزاینده­ای رشد یافتند. بااین‌حال کمون‌ها دیگر با هم ادغام نشدند و بنا بر جهت‌گیری فدرالیستی­‌شان در مقابل تلاش‌های این‌چنینی با تمام توان مقاومت کردند. این مسئله منجر به [شکل‌گیری] فرآیند شهری‌­شدن حومه شد که تجمعاتی را با الگوهای نوعی هم‌مرکز شکل داد.

تصویر کلی اینک نشان‌دهنده‌ی ویژگیِ شگفت‌انگیزی است که در بحث‌های مطرح‌شده در آن زمان مورد چشم‌پوشی قرار گرفت. این ویژگی شامل دو گرایش متمایز توسعه بود -رشد صنعتیِ گسترده و غیرمتمرکز و شکل‌گیری مراکز شهری- که با هم همپوشی یافتند و منجر به شکل‌گیری جوامع متمرکز پراکنده شدند. این ویژگی به‌ویژه در زوریخ و نیز در بازل، دریاچه ژنو و نواحی اطراف بون وجود داشت و مناطق رشد گسترش یافتند. در مقابل، نواحی وسیع و پیوسته غیرمهاجرتی در آلپ مرکزی و نیز سه ناحیه روستایی فلات سوئیس و نواحی پایین‌دست آلپ (شرق سوئیس، اطراف کوه ناپف[۱۶]، بین فیبورگ[۱۷] و لوزان[۱۸]) وجود داشت. امروزه این نواحی «زون‌های آرام» [۴] کشور می‌باشند. علی‌رغم چنین رویه‌های متمرکزی، ساختار اساسی سرزمینی در سوئیس هم چنان برای بیش از یک قرن باقی ماند. در اواخر سال ۱۹۷۰، سوئیس هنوز به‌عنوان کشوری صنعتی با ساختار شهری غیرمتمرکزحفظ شد(شکل ۳).

urbanization fo switzerland2

شکل ۳: متوسط افزایش سالانه‌ی جمعیت[۱۹]

یک‌سوئیس کاملاً شهری‌شده

در اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ الگوی غیرمتمرکز توسعه به‌تدریج دست‌خوش تغییر و تحولات بنیادینی شد. پیش‌تر اکثر مناطق شهری به‌صورت هم‌مرکز حول یک شهر هسته‌ای شکل‌ گرفته بودند؛ اما از دهه‌ی ۱۹۷۰به بعد، شهری‌­شدن دربرگیرنده‌ی الگوهای چندمرکزی بسیار پیچیده و حتیٰ اشکال جدید شهری‌­شدن حاشیه‌ای بود.

در دهه‌ی ۱۹۷۰ مدل فوردیستی تقریباً در تمامی کشورهای صنعتی غرب دچار بحران شد و در طی دهه‌ی ۱۹۸۰، یک مدل پسافوردیستی یا لیبرال -پروداکتویسیتی[۲۰] جدید متبلور شد[۵] که ممکن است با اهدافی هم‌چون انعطاف‌پذیری، مقررات‌­زدایی و جهانی‌شدن مشخص شود. برخلاف مدل صلب و به‌شدت منظم فوردیستی ویژگی بارز مدل پسافوردیستی یا لیبرال پروداکتویسیتی جدید، سیالیت چشمگیر فرآیندهای تولید، بازارهای کار، سازمان‌دهی مالی، الگوهای مصرف و نیز حجم نسبتاً بالایی از ناهمگونی و ازهم‌گسیختگی اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی است.

کشور سوئیس به‌شدت از این تغییرات ضربه خورد. با شروع بحران اقتصادی و آغاز جهانی‌شدن محدودیت‌های مدل توسعه‌ی سوئیسی در اوایل دهه‌ی هفتاد میلادی به‌شدت افزایش یافت و به بازسازی رادیکال چشم‌انداز صنعتی منجر شد. تقریباً همه‌ی بخش‌های صنعتی یک‌به‌یک با بحران عمیقی مواجه شدند و ابتدا این بحران دامن‌گیر صنعت نساجی در شرق سوئیس و سپس صنعت ساعت‌سازی در ژورا گردید. پس‌ از آن صنایع ماشینی و فلزی در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دچار رکود شدند. هیچ کشور صنعتی غربی تاکنون چنین رکود اقتصادی شدیدی را تجربه نکرده بود و فقط تعداد انگشت‌شماری از آن‌ها توانستند به رشد اقتصادی ضعیف‌تری در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ برسند.

در این مرحله‌ی جدید توسعه‌ی لیبرال-پروداکتویستی بخش‌های مختلف اقتصاد راهبردهای مختلفی را دنبال کردند. درحالی‌که شرکت‌های صنعتی کوچک و متوسط حتی علی‌رغم اقدامات بازسازی-محور جدی موفقیت محدودی در حفظ رقابت‌پذیری بین‌المللی خود داشتند؛ چندین شرکت صنعتی بزرگ توانستند موقعیت ملی و بین‌المللی خود را با دنبال کردن راهبرد چند ملیت‌گرایی به‌صورت قابل‌توجهی ارتقا دهند. آن‌ها درصد بالایی از تولیدات خود در خارج از کشور را به‌جایی که هزینه‌ها کمتر بود، منتقل کردند و کارکردهای حیاتی و ماهرانه‌ی شرکت (مدیریت، بازاریابی، پژوهش و توسعه) را در سطحی ثابت حفظ کردند. صنعت بانکداری نیز توسعه یافت و به لطف مزیت خاص موقعیت خودِ سوئیس (بی‌طرفی، آرامش نیروی کار، سیاست‌های اقتصادی سازگار با کسب‌وکار، بانکداری محرمانه، ثبات اجتماعی و سیاسی و ارز قوی) توانست بیش از هر چیزی از رشد سیستم مالی جهانی منتفع شود.

این بازسازی اقتصادی موجب تغییرات بنیادین در اقتصاد سوئیسی شد و نهایتاً به شکل‌گیری یک مدل توسعه جدید منجر گردید. از یک‌سو مشاغل تخصصی صنعتی کمتری کاهش یافتند و یا به خارج از کشور منتقل شدند و از سوی دیگر اهمیت فعالیت‌های حیاتی اقتصادی و تعداد مشاغل با مهارت بالا هم افزایش یافت. به طوری که در سوئیس یک «اقتصاد هدکوارتری[۲۱]» تخصصی در سازمان‌دهی فرآیندهای تولید فراملیتی و کنترل چرخه‌ی سرمایه جهانی شکل گرفت.

در نتیجه‌ی چنین توسعه‌ای مجموعه‌های تخصصی تولید منطقه‌ای اقتصاد هدکوارتر به‌تدریج در مناطق کلان‌شهری خاص شکل‌گرفته و همگرا شدند که از جمله مهم‌ترین موارد می‌توان به سیستم مالی جهانی در زوریخ، خدمات تخصصی مالی در ژنو و صنایع شیمیایی و دارویی در بازل اشاره کرد. در مقابل، بخش‌های صنعتی دیگر مثل بخش‌های دارای فناوری پیشرفته هم‌چنان به سمت تمرکززدایی حرکت کردند [۶].

تجزیه‌ و تحلیل الگوهای معاصر ارزش‌ افزوده ناخالص و بهره‌­وری نیروی کار، قطبیت آشکار در بخش‌های اصلی اقتصادی سوئیس را نشان می‌دهد. از یک‌سو خدمات مالی و صنایع دارویی/شیمیایی در سال ۱۹۸۸ بیش از ۲۰۰ هزار فرانک سوئیس به ازای هر شغل تولید داشتند که از سال ۱۹۸۰ افزایش بیش از ۲۵ درصدی بهره‌­وری نیروی کار را نشان می­‌دهد. از سوی دیگر کشاورزی، جنگلداری و توریسم توانسته‌اند بیش از ۴۰ هزار فرانک سوئیس ارزش‌افزوده در ازای هر شغل کسب کنند و بهره‌­وری نیروی کار در طول دو دهه‌ی گذشته واقعاً کاهش‌یافته است. سایر شعب اقتصادی در یک عرصه‌ی متوسط و محدود با ارزش‌افزوده حدود ۱۰۰ هزار فرانک سوئیس قرار دارند و تنها افزایشی اندک در بهره‌­وری نیروی کار (حدود ۱۵ درصد) رخ‌داده است[۷].

توزیع فضایی نابرابر این شعب منجر به تمرکز منطقه‌ای فعالیت‌های اقتصادی پویا، نوآورانه و با ارزش‌افزوده بالا شده است؛ فرآیندی که از اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ تشدید شده است. بازندگان این فرآیند فقط مناطق حاشیه‌ای نیستند بلکه به‌طورفزاینده‌ای مراکز کوچک و متوسط را هم شامل می‌شود[۸] و در نتیجه، فاصله‌ی میان درآمدهای منطقه‌ای به تدریج افزایش پیدا می‌کند. در سال ۱۹۹۹ درآمدهای سرانه در کانتون‌ها که کاملاً یا تا حدی در کمربندهای مسافرتی مناطق کلان‌شهری(زوریخ، زوگ[۲۲]، شویز[۲۳]، گلاروس[۲۴]، شاف هاوسن[۲۵]، بازل و ژنو) قرار داشتند از رقمی بین ۵۰ تا ۸۰ هزار فرانک سوئیس در نوسان بود. نه‌تنها این رقم بالاتر از حد متوسط بود بلکه رشد بالای نامتناسبی را هم در طول دو دهه‌ی گذشته نشان می‌داد. در مقابل، درآمد سرانه در اکثر کانتون های دیگر حدود ۴۰ هزار فرانک بود که رشد متوسطی را نشان می‌داد. کانتون های والایس، ژورا و اوبوالدن[۲۶] به لحاظ درآمد سرانه و رشد در انتهای این رتبه‌بندی قرار گرفته بودند[۹].

چشم‌اندازهای شهری جدید

بازسازی بنیادین اقتصادی با تغییر و تحولات اساسی در روند شهری­‌شدن همسو شد. الگوی شهری‌­شدن که قبلاً به آن اشاره شد و دارای کمربندهای صنعتی غیرمتمرکز بود و از تجمعات در حال رشد با داشتن یک مرکز برخوردار بود، شروع به تجزیه کرد و الگوی متمایز و فوق‌العاده پیچیده شهری­‌شدن ظهور کرد و چشم‌اندازهای شهری جدیدی را ایجاد کرد.

مناطق شهری چندمرکزی و شبکه‌ای نه‌تنها در مجاورت مراکز کلان‌شهری بلکه در اطراف شهرهای کوچک و متوسط شکل گرفتند. درحالی‌که بسیاری از شهرها پیشرفت‌های فرهنگی و اقتصادی جدیدی را تجربه می‌کردند، نواحی صنعتی و زیربنایی متروک/رهاشده به مکان‌های مطلوبی برای اقتصاد هدکوارتری و تخصص‌های شهری با درآمد بالا بدل شدند. در واقع توسعه­‌ی همزمانی رخ داد که در آن مرکزیت به سمت پراکندگی [مراکز] سوق پیدا کرد. در کمربندهای حومه‌ی شهر و مناطق واسطه‌ی شهری تعریف‌نشده، مراکز جدید به‌صورت پراکنده با زیرساخت گسترده، مراکز خرید و مکان‌های سرگرمی شکل گرفتند و در برخی موارد مشاغل فوق تخصصی به وجود آمد. این مناطق تحت تأثیر شکل جدیدی از پویایی شهری بوده که به‌صورت غیرمتمرکز و محدود به خود اداره می‌شود و تقریباً همه فعالیت‌های روزمره تحت کنترل آن می‌باشد. در حواشی تجمعات بزرگ، چند شکل مختلف شهری­‌شدن را هم می‌توان مشاهده کرد که نمی‌توان صرفاً با مفهوم روستا-شهری آن را توصیف کرد. منازل مجزا، امکانات مصرفی، کارگاه‌های صنعتی و کسب‌وکارهای خرد اطراف روستاها و شهرک‌ها در حال شکل گرفتن هستند و شبکه متراکمی از جابه‌جایی‌های پویایی را میان کمون‌ها خلق کرده‌اند.

نقشه‌های توسعه‌ی جمعیتی به‌طور دقیق این روابط پیچیده را نشان نمی‌دهد؛ زیرا آن‌ها صرفاً نشانگر مجموعه‌ی این رویه‌های گوناگون می‌باشند. با این‌حال مهم این است که بیشترین میزان رشد جمعیت عمدتاً در کناره‌های تجمعات اصلی دیده می‌شود. به‌طورکلی فرآیند شهری‌­شدن به طرزی فزاینده در حال از دست دادن حدفاصل‌های خود است و نیز غیرهدفمند و پراکنده می‌باشد و کل سرزمین را پوشش می‌دهد. شهری­‌شدنِ کامل سوئیس به واقعیت بدل شده است[۱۰].

یادداشت­‌ها

[1]-  See Roger Diener, Jacques Herzog, Marcel Meili, Pierre de Meuron and Christian Schmid, Switzerland—An Urban Portrait, Volume 2: Borders, Communes—A Brief History of the Territory (Basel: Birkhäuser, 2006).

[2]-  François Walter, La Suisse urbaine, 1750–1950 (Geneva: Éditions Zoé, 1994) 52

[3]-  For the following section, see Alain Lipietz, “New Tendencies in the International Division of Labor: Regimes of Accumulation and Modes of Regulation,” Production, Work, Territory: The Geographical Anatomy of Industrial Capitalism, eds. Allen J. Scott and Michael Storper (London: Allen & Unwin, 1986) 16-40; and Alain Lipietz, La société en sablier: le partage du travail contre la déchirure sociale (Paris: La Découverte, 1996); as well as Hansruedi Hitz, Christian Schmid, and Richard Wolff, “Boom, Konflikt und Krise: Zürichs Entwicklung zur Weltmetropole,” Capitales Fatales: Urbanisierung und Politik in den Finanzmetropolen Frankfurt und Zurich, ed. Hansruedi Hitz, Roger Keil, Ute Lehrer, Klaus Ronneberger, Christian Schmid and Richard Wolff (Zurich: Rotpunktverlag, 1995) 208- 82; Christian Schmid, “A New Paradigm of Urban Development for Zurich,” The Contested Metropolis: Six Cities at the Beginning of the 21st Century, eds. INURA and Raffaele Paloscia (Basel: Birkhäuser, 2004) 237-46

[4]-  On the “quiet zones,” see Christian Schmid, “A Typology of Urban Switzerland,” this book, Ch. 26

[5]-  Lipietz, La société en sablier

[6]-  See Patrick Dümmler, Christof Abegg, Christian Kruse, Alain Thierstein, Institut für Raum und Landschaftsentwicklung (IRL) ETH Zurich, Standorte der innovativen Schweiz: Räumliche Veränderungsprozesse von High-Tech und Finanzdienstleistungen (Neuchâtel: Bundesamt für Statistik, 2004)

[7]-  Neue Regionalpolitik (NRP), Schlussbericht der Expertenkommission zur Überprüfung und Neukonzeption der Regionalpolitik (Zurich: 2003) 34

[8]-  See Martin Schuler, Manfred Perlik and Natascha Pasche, Nichtstädtisch, rural oder peripher – Wo steht der ländliche Raum heute? Analyse der Siedlungs und Wirtschaftsentwicklung in der Schweiz (Bern: Bundesamt für Raumentwicklung, 2004) 10

[9]-  NRP, Überprüfung und Neukonzeption der Regionalpolitik, 26

[10]- See Christian Schmid, “Traveling Warrior and Complete Urbanization in Switzerland,” this book, Ch. 6

 پانویس‌ها

[۱]-Helvetian

[۲]-hamlet

[۳] – Roger Diener, Jacques Herzog, Marcel Meili, Pierre de Meuron, and Christian Schmid, Switzerland—An Urban Portrait, Volume 3 (Basel: Birkhäuser, 2006) 177

[۴]– Zurich

[۵]-Jura

[۶]-Basel

[۷]-Winterthur

[۸]-Valais

[۹]-Aargau

[۱۰]– Lucerne

[۱۱] – Beatrix Mesmer ed. Geschichte der Schweiz – und der Schweizer, volume 2 (Basel: Helbing & Lichtenhahn, 1982) 111; and Walter, La Suisse urbaine, 52

[۱۲]-St. Gallen

[۱۳]-Biel

[۱۴]-Klosters-Davos

[۱۵]-Engadine Valley

[۱۶]-Napf

[۱۷]-Fribourg

[۱۸]-Lausanne

[۱۹] – Swiss Federal Statistical Office, Federal Population Census, 1850-2000, Neuchâtel.

[۲۰]-liberal-productivist

[۲۱]-headquarterseconomy

[۲۲]– Zug

[۲۳]-Schwyz

[۲۴]-Glarus

[۲۵]-Schaffhausen

[۲۶]-Obwalden