صنعتیشدن و شهریشدن
صنعتیشدن در واقع نقطهٔ آغاز ماست برای تأملکردن در امروزمان. شهرها اما سالها پیش از صنعتیشدن وجود داشتهاند. این نکته هرچند پیشپاافتاده بهنظر میرسد اما جوانب آن بهاندازهٔ کافی واکاوی نشده است.
صنعتیشدن در واقع نقطهٔ آغاز ماست برای تأملکردن در امروزمان. شهرها اما سالها پیش از صنعتیشدن وجود داشتهاند. این نکته هرچند پیشپاافتاده بهنظر میرسد اما جوانب آن بهاندازهٔ کافی واکاوی نشده است.
نمیخواهیم بگوییم اوربانیستهای معاصر آگاهانه برداشت فون تونن از پسکرانهی غیرصنعتیِ به هم پیوسته را میپذیرند، بلکه میگوییم نسخهای از این مدل قرن نوزدهمی همچنان تصور جمعی ما از مناظر غیر-شهری را تسخیر کرده است.
حق بر شهر یک مطالبهی اعتراضی است که ادعاهای ثروتمندان و قدرتمندان را به چالش میکشد. این حق، حق به بازتوزیع است، نه برای همه، بلکه برای .محرومان از آن و نیازمندان به آن. و حقی است که فقط در صورتی وجود دارد که مردمْ آن، و خودِ سیتی را از آنِ خود کنند
اوربان سنتزی از دوگانهی قدیمی سیتی-کانتریساید است، عنصر سوم در دیالکتیک سیتی-کانتریساید. تجلیِ مادی و اجتماعیفضایی جامعهی شهری-صنعتی معاصر است، که اکنون عملاً در تمام قلمرو گسترش یافته است. لوفور از عبارت جامعهی اوربان برای اشاره به سنتز دیالکتیکیِ دوگانهی سیتی-کانتریساید استفاده کرده است
شیوهی تصویر جهان پیامدهای واقعی دارد، چرا که میتواند یا سبب گشودهشدنِ امکانات برای کنش شود و یا آنها را مسدود سازد
چیزی که ما «سیتی» مینامیم پیامدِ یک «فرایند» است که آن را «اوربانیزاسیون/شهریشدن» مینامیم
در این فصل، به سه سوأل پرداختهام: اول، زبان پژوهش اوربان چیست، یا به بیان دقیقتر، وقتی از امر ربان حرف میزنیم، منظورمان چیست؟ دوم، چرا باید وقتی پژوهش میکنیم، مخصوصاً در آسیا، تمام توجهمان معطوف به مناطق شهروستایی باشد؟ و سوم، تصور چه کسی از سیتی اعتبار دارد؟ در پایان با تأملاتی دربارهی پژوهش اوربان در آسیا توسط پژوهشگران غربی و آسیایی این فصل را خاتمه میدهم.
لوفور معتقد است همه نظام های بزرگ مازادی/باقی ماندهای را از خود بر جای میگذارند که از چنگال آن نظام میگریزد؛ یعنی باقیمانده توسط نظام جویده و به بیرون تف میشود